نفس ما نرگس و فاطمه و سمانه و معصومه و الناز می شن نفس ما!!! یک شنبه 24 دی 1391برچسب:, :: 1:1 :: نويسنده : سمانه
سلاااااااااااام برو بچ اول از همه هلول ماه ربیع الاول رو به همه تبریک می گم. بعدشم بگم از جدایی...هی هی هی اولین امتحانم 16ام بود.(البته 16ام به دلیل آلودگی کل استان تهران تعطیل بودا ولی حالا بگذریم... خلاصه که اولین بار نیم ساعت قبل امتحان هلکو هلک(شایدم حلکو حلک..نمی دونم والا؟!!!) رفتم دانشگای اینجا.اولین نگرانی مسخرم این بود که..نکنه یهو اسمم تو لیست شماره صندلی ها نباشه از لای بچه های اون دانشگاه به زور خودمو کشیدم جلو و اسممو لای اسما پیدا کردم.اونقده ذوق کردم!!!!(بازم خلم نه طبقه سوم بودم،کلاس 303.رفتم بالا...اینور راهرو رو نگاه کن بعد رفتم تو ...یه کلاس کوچیک بود تقریبا 15 تا صندلی توش بود.همین که رفتم تو کلاس بگید ردیف اول کی رو دیدم؟نه... بگید کی رو دیدم؟!! دختر پسر دایی بابام یا به به عبارتی دختر پسر عمه ی مامانم!!!!!(ها؟...ها؟چی شد خلاصه ایندفه ذوق مرگ شدم بعد راجع به امتحان بین بچه ها حرف شد..فهمیدیم واحد امتحانات سوتی داده در حد تیم ملی...چرا؟! اصولا دو ردیف صندلی که کنار هم هستم باید دوتا رشته مختلف باشن و طبیعتا امتحاناتشونم فرق کنه دیگه!!ردیف من مهندسی نرم افزار بود ردیف بغلی علوم کامپیوتر..ما امتحان شیوه ارایه مطلب داشتیم اونا امتحان روش تحقیق و گزارش اما منابع هردو رشته یکی بود!!!!! بنابراین سوالا هم یکی بودن!!!!! مسیولین برگزاری امتحان فهمیدن چه سوتی دادن تو یه کلاس نیم وجبی با 15تا دانشجو 2تا مراقب گذاشتن امتحان آسون بودو سه سوته تموم شد. ولی امتحان تو یه دانشگاه غریبه یه حسن بزرگ داشت...دیگه صد نفر قبل امتحان ازم درخواست مساعدت در حین امتحان رو ندادن نظرات شما عزیزان: معصومه
![]() ساعت6:35---1 بهمن 1391
اونا کی بودن که از تو مساعدت میخواستن.
ابجی موفق باشی.امیدوارم نمره ی خوبی بگیری ابجی خانوم مغرور
![]()
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها |
|||||
![]() |